چند روز قبل، مردی ۸۰ ساله به همراه پسرش راهی اداره پلیس شد و اسرار یک سرقت خشن را فاش کرد. این مرد در توضیح ماجرا گفت: سالها قبل همسرم فوت شد و فرزندانم برای ادامه تحصیل و زندگی به خارج از کشور رفتند. من تنها زندگی میکردم و این اواخر برای انجام کارهای شخصیام، زنی به نام پریسا را استخدام کردم. او میگفت که از همسرش جدا شده و دو دختر دارد و برای تامین هزینه زندگی خود و دخترانش در خانهها کار میکند.
مرد سالخورده ادامه داد: پریسا هر روز به خانهام میآمد و کارهای خانه را انجام میداد تا اینکه چند روز قبل اتفاق هولناکی رخ داد. من و پریسا در خانه بودیم که ناگهان مرد نقابداری وارد شد. او با تهدید چاقو، دست و پای من و پریسا را بست و همه اموال قیمتی مانند لوازم آنتیک، عتیقه، نقره، تابلو فرش را به همراه اسناد و مدارکی که در خانهام بود سرقت و فرار کرد. بعد از فرار او می خواستم شکایت کنم، اما پریسا گفت پیدا کردن سارقی که چهرهاش مشخص نیست، سخت است و شکایتم راه به جایی نمیبرد. من هم از شکایت کردن منصرف شدم تا اینکه پریسا چند روز بعد از حمله سارق مهاجم به خانهام، غیبش زد و دیگر جواب تلفنم را نداد. من هم احتمال دادم که او با سارق همدست بوده و به همین دلیل مرا از شکایت منصرف کرده بود.
با این شکایت، پروندهای تشکیل شد و ماموران زیر نظر بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات خود را برای شناسایی سارق و همدستش آغاز کردند. با توجه به سرنخهای موجود، پریسا دستگیر شد و در بازجوییها اعتراف کرد که سارق نقابدار را میشناسد، اما همدستی با او در سرقت را را قبول ندارد.
وی توضیح داد: چند وقت قبل که برای دخترم یک عروس هلندی، با فروشنده که مردی به نام میلاد است آشنا شدم. او بعد از اینکه متوجه شد من در خانه مردی تنها و ثروتمند کار میکنم، تصمیم به سرقت از آنجا گرفت. او روز حادثه بدون اینکه من در جریان باشم وارد خانه شاکی شد با تهدید دست و پای ما را بست و اموال قیمتی را به سرقت برد. او حتی خودروی پژوی مرا هم به سرقت برد، اما چند روز بعد از ترسش، ماشینم را تحویلم داد!
با اظهارات این زن و سرنخهایی که وی در اختیار پلیس قرار داده بود، سارق خشن نیز دستگیر شد. او در بازجوییها مدعی شد که سراق اصلی پریسا است و گفت: من برای فروش عروس هلندی در یکی از سایتها آگهی داده بودم که پریسا نیز با من تماس گرفت و پرنده را برای دخترش خرید. همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد از چند روز با همدستی یکدیگر نقشه سرقت کشیدیم. علاوه بر سرقت از خانه شاکی، به خانه مرد دیگری هم دستبرد زدیم. نقشه سرقتها را پریسا کشیده بود.
او برای نگهداری از مردان تنها و ثروتمند، آگهی منتشر میکرد و وقتی وارد خانهای میشد، همه اطلاعات لازم را به دست میآورد و پس از آن، من وارد خانه میشدم و سرقت را عملی میکردم. هدف ما علاوه بر دستیابی به اموال قیمتی مالباختهها، تصاحب خانه هایشان هم بود. پریسا میگفت چند جاعل میشناسد که میتوانند اسناد خانه طعمههایمان را به نام ما منتقل کنند تا بتوانیم آنها را بفروشیم. اما نقشه کلاهبرداریهایمان ناکام ماند و دستگیر شدیم.
با اعترافات این مرد، هر دو متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفته اند.